طی هزاره ی سوم و اوایل هزاره ی دوم پیش از میلاد، فلات ایران به چند منطقه ی فرهنگی متمایز از یکدیگر تقسیم شده بود.
فرهنگ گرگان سراسر منطقه ی شرق دریای مازندران را در بر می گرفت.
فرهنگ گیان چهارم - سوم و گودین چهارم، منطقه ی شرق لرستان را شامل می شد.
فرهنگ یانیک، از شرق آذربایجان آغاز شده و تا بخش های مرکزی ایران گسترش یافته بود.
در جنوب، جنوب شرقی و شرق ایران، نیز سه فرهنگ مختلف با سفال های منقوش، فارس، کرمان و سیستان را زیر پوشش خود درآورده بود.
شرق دریای مازندران - فرهنگ گرگان
شمال غربی ایران - فرهنگ یانیک
سرزمین های مرکزی غرب ایران - فرهنگ دوره ی چهارم - سوم گیان
جنوب و غرب آذربایجان - فرهنگ دینخواه
فلات مرکزی - فرهنگ سگزآباد
سرزمین های مرکزی غرب ایران - فرهنگ دوره ی دوم گیان
جنوب ایران - فرهنگ قلعه - شوگا
شرق دریای مازندران
فرهنگ گرگان
در شمال شرقی فلات ایران سفال خاکستری فرهنگ گرگان ترکیبی بود از فرهنگ بومی منطقه و عناصری که به احتمال از غرب وارد منطقه شده بودند. آثار این فرهنگ را می توان در نقاطی مانند «شاه تپه»، «تورنگ تپه»، «یاریم تپه»، «دره گز» و چند محل دیگر یافت.
سفال خاکستری منطقه ی گرگان، حتی تا «تپه حصار» در نزدیکی دامغان در حاشیه ی فلات مرکزی نیز گسترش پیدا کرده بود.
طبقه ها و لایه های اصلی استقرار در این دوره از فرهنگ های پیش از تاریخ ایران، به نیمه ی دوم هزاره ی سوم پیش از میلاد تعلق دارند.
به نظر می رسد که استقرار عصر مفرغ در «یاریم تپه» و در دوره ی IIIb در «تپه حصار» دامغان بر اثر ورود مهاجمان شرقی در یک زمان به پایان رسیده باشد. «تپه حصار» در دوره ی IIIc دوباره آزاد شد و جوامع مستقر در «شاه تپه» و «تورنگ تپه» بدون پیشامد حادثه ای به زندگی خود ادامه دادند.
سفال این مرحله، تداوم سفال خاکستری داغدارلایه های قدیمی تر است. ظروف سفالین معمولا با خطوط متقاطع یا جناقی داغدار تزیین شده بودند.
کوزه های بلند، ظروف با لوله های ناودانی و قمقمه از شکل های متداول دوره ی حصار IIIb هستند.
برخی از ظروف، مانند ظروف میوه خوری پایه بلند و کوزه های استوانه ای لوله دار، از سنگ مرمر ساخته شده بودند. از فراوانی اشیای مسی همراه با مردگان در گورها چنین برمی آید که ساکنان گرگان در این دوره به آسانی به آن فلز دسترسی داشته اند.
تیغه های خنجر، سر تکمه ای، مهره های مسطح مسی، چکش، تبر، سنجاق های سر گرد و علم هایی با سرمنقوش، از جمله اشیای مسی به دست آمده از گورها را تشکیل می دهند.
آنان طلا و نقره و قلع در ساختن ظروف و اشیای کوچک و از سنگ هایی قیمتی به ویژه عقیق، برای ساختن مهره استفاده می کردند. وفور انواع اشیاء و لوازم در نیمه ی دوم هزاره ی سوم پیش از میلاد اشاره ای است به وجود ثروت زیاد در سرزمین گرگان.
شیوه های گوناگون به کار رفته در ساختن انواع تولیدات صنعتی، از یک سو، گویای ارتباط با دره ی رود سند - حتی شاید دورتر با سرزمین چین - و از سوی دیگر، با آناتولی و میان دو رود (بین النهرین) در غرب است.
یکی از دلایل این ارتباط، قرار داشتن این منطقه در سر راه تجارتی میان شرق و غرب بوده است. فرهنگ سفال خاکستری گرگان به احتمال زیاد در حدود 1900 یا 1800 پیش از میلاد به پایان رسیده است.
از این تاریخ تا حدود سال 930 (150 +/-) پیش از میلاد ظاهرا به استثنای «تورنگ تپه» بقیه ی محوطه های باستانی، متروک بودند و چیزی از سرنوشت ساکنان آنها بر ما آشکار نیست.
می دانیم که «تپه حصار» و «یاریم تپه»، شرقی ترین محل های اسکان در منطقه ی فرهنگ گرگان بوده و از آنجا که پیش از سایر محوطه های اسکان در منطقه ی فرهنگ گرگان ویران شده است، شاید بتوان از بین رفتن این تمدن را بر اثر تهاجم اقوام بیابانگرد و چادرنشین آسیای مرکزی مشخص کرد.
در مسیر غرب، مدارک و شواهد چشمگیری ارتباط میان فرهنگ های سفال خاکستری ایران را با آناتولی، مجمع الجزایر «اژه» و اروپای مرکزی نشان می دهد. این مدارک مشابه اغلب با مردمی ارتباط می یابند که به زبان هند و اروپایی (آریایی) سخن می گفتند. از سوی دیگر، فرهنگ سفال خاکستری گرگان در شرق به سرزمین ترکمنستان راه یافت که ما آن را در دوره ی پنجم استقرار در «نمازگا تپه» مشاهده می کنیم.
شمال غربی ایران
فرهنگ یانیک
در میانه ی نیمه ی اول هزاره ی سوم پیش از میلاد مهاجمانی از آن سوی کوه های قفقاز و شرق آناتولی از راه آذربایجان شرقی وارد سرزمین ایران شدند و در بخش وسیعی از آن سکنی گزیدند، قدیمی ترین آثار و بقایای این مردم در «یانیک تپه» از طریق سفال خاکستری داغداری شناسایی شده است که رنگ آن از خاکستری تا سیاه متفاوت است. این سفال ها دست سازند و لبه ی تقریبا چهارگوش در مقطع، ته نوک تیز، و ظاهری شبیه به ظروف فلزی دارند و از ظروف سفالی ظریف با بدنه ی نازک به رنگ خاکستری گرگان کاملا متمایزند.
سفال یانیک در آغاز دوره ی اول مفرغ قدیم، با طرح های کنده ی هندسی و پرشده با خمیری سفید رنگ تزیین شده است. در نیمه ی دوم (دوره ی دوم مفرغ قدیم) طرح های کنده جای خود را به طرح های داغدار داد. مردم فرهنگ یانیک، سرتاسر شمال آذربایجان تا نیمه ی شمالی دریاچه ی ارومیه را اشغال کردند.
در یانیک تپه، 9 لایه ی ساختمانی با بناهای مدور متعلق به نیمه ی نخست این فرهنگ مشخص شد. راه ورود به داخل خانه ها، از راه بام بوده است. وجود نوع خانه های مدور در یانیک تپه همراه با سفال ویژه ی این دوره در دو منطقه ی دیگر در «شنگاویت»(شـِنگاویت- Shengavit) در قفقاز و در «بت یراح»(بــِت یــِراح - Beth Yerah) در فلسطین، پراکندگی مردم فرهنگ عصر مفرغ را در منطقه ی وسیعی از آسیای غربی آشکار می سازد.
در نیمه ی دوم فرهنگ یانیک، خانه های مدور جای خود را به بناهای راست گوشه، با یک در ورودی داد.
در این خانه ها، دسترسی به پشت بام با نردبان میسر بود. فرهنگ یانیک - در طول نیمه ی دوم عصر مفرغ قدیم - از راه سرزمین های کوهستانی رشته کوه های الوند به سمت جنوب ایران به حرکت درآمد و به دشت همدان راه یافت.
آثار این فرهنگ، در شماری از تپه های باستانی در بررسی های منطقه ی همدان شناسایی شده است.
دوره ی پنجم در گودین را همین اقوام نابود کردند و با استقرار خود در آنجا دوره ی چهارم گودین را به وجود آوردند. حتی تعدادی از سفال نوع نیمه ی دوم فرهنگ یانیک، در «تپه گیان» نهاوند نیز گزارش شده است. همچنین در ملایر آثار فرهنگ یانیک در میان بقایای لایه های متعلق به هزاره ی سوم مشاهده شده است.
فرهنگ یانیک، در «گوی تپه» در آذربایجان غربی، در حدود 2050 پیش از میلاد به پایان رسید. در جنوب، در گودین تپه - تقریبا در همان زمان - با ورود فرهنگ دوره های چهارم و سوم گیان از میان رفت.
ورود فرهنگ یانیک به سرزمین ایران در طول هزاره ی سوم پیش از میلاد، بخشی از حرکت گسترده ی قبایل و طوایف ساکن در شرق آناتولی و جنوب قفقاز بود که به طور همزمان، شاخه های دیگری در جهت غرب وارد شمال سوریه و فلسطین شد و فرهنگ «خربت کراک»(Khirbet Kerak) را بنیان نهاد.
با از میان رفتن فرهنگ یانیک، سفال تازه ی چند رنگی ای (پلی کرم) به رنگ های قرمز و کرم و سیاه ظاهر شد که با سفال «کاپادوکیه» و «الیشار هویوک» در آناتولی مرکزی ارتباط داشت. دارندگان سفال چند رنگی، در اوایل هزاره ی دوم پیش از میلاد، منطقه ی غرب دریاچه ی ارومیه، از «گوی تپه» در جنوب تا «خوی» در شمال را به اشغال خود درآوردند.
این سفال در گوی تپه در دوره های C و D نمایان شد. عناصر تزیینی سفال چند رنگی گوی تپه C و D با وجود تفاوت هایی در شکل ظروف، ظاهرا از سنت سفالگری «سفال کاپادوکیه» و «ترییالتی»(Trialeti) گرفته شده است. سفال کاپادوکیه درحدود 1900 پیش از میلاد در آناتولی مرکزی ناپدید شد، اما در ترییالتی در گرجستان به سال های 1550 تا 1450 پیش از میلاد تاریخ گذاری شده است. انتساب میانگین دو تاریخ بالا، یعنی 1900 در آناتولی و 1450 در گرجستان برای آغاز گوی تپه C و D شاید به دور از واقعیت نباشد. وجود یک تکه از سفال نوع «خابور» در «دینخواه تپه» در جنوب غربی دریاچه ی ارومیه ارتباط میان دو منطقه را بیشتر تایید می کند.
سفال مشخصه ی نیمه ی دوم گوی تپه C و D که از میانه ی هزاره ی دوم تا عصر آهن ادامه یافته در دینخواه تپه نیز ظاهر شده است. شکل های متداول این نوع سفال یعنی کوزه های گردن بلند، کاسه های شکمدار با لبه ای به خارج برگشته و یا کوزه ی کروی با لبه ی ضخیم، به رنگ های خاکستری و قرمز داغدار در عصر آهن در حسنلوی پنجم و دینخواه تپه نیز متداول بود.
از دیگر محوطه های شناخته شده در محدوده ی فرهنگ یانیک، می توان از «هفتوان تپه» در نزدیکی شهر سلماس یاد کرد که از هفت دوره تشکیل شده است. کهن ترین آنها، دوره ی هفتم متعلق به دوره ی سوم عصر مفرغ قدیم (1900- 2300 پ.م.) و تازه ترین آنها، دوره ی اول متعلق به دوره ی ساسانی است.
سرزمین های مرکزی غرب ایران
فرهنگ دوره ی چهارم - سوم گیان
فرهنگ منطقه ای دیگری که از میانه ی هزاره ی سوم تا آغاز هزاره ی نخست پیش از میلاد در فلات ایران به وجود آمد، فرهنگ دوره های چهارم و سوم «گیان» در لرستان، در منطقه ی کوهستانی ابرسن (زاگرس) بود که در بین سرزمین های پست جلگه ی میان دو رود و بخش های مرکزی تر ایران ارتباط برقرار می کرد.
مراحل نخستین این فرهنگ در سبک سفال منقوش گیان چهارم ارایه شده است که از نهاوند تا بروجرد به انضمام ناحیه ی جنوب شرقی «هرسین» کسترش یافته بود.
در جهت شمالی، شمال منقوش گیان دست کم تا «گودین» در دره ی کنگاور گسترش داشت. از شباهت های سفال ها چنین برمی آید که جامعه ی دوره ی چهارم گیان تا اندازه ی زیادی زیر نفوذ ایلامی های دوره ی شوش D بوده است. دوره ی چهارم گیان تا بخش یک چهارم هزاره ی دوم پیش از میلاد ادامه یافت و با یک مرحله دگرگشت، دوره ی سوم گیان موجودیت یافت.
گورهای «گیان» و «تپه جمشیدی» در نزدیکی آن به این دوره تعلق دارد. شباهت شیوه ی سفال گری و نقش مایه های تزیینی آن در طول دوره های چهارم و سوم گیان به یکدیگر، باعث شد تا باستان شناسان دو دوره ی بالایی را گونه گونی و دنباله ی یکدیگر بدانند و این دو دوره را به صورت یک فرهنگ و به نام «فرهنگ گیان چهارم و سوم» بخوانند.
در «چغاسبز»، از بیست و هفت گور در عمق دو متری از سطح تپه، سفال نوع دوره ی چهارم - سوم به دست آمد و در چند گور دیگر در «سرخ دم» لرستان، تنها چند قطعه ی سفال نوع گیان سوم یافت شد.
ایران در میانه هزاره دوم پیش از میلاد
در میانه ی هزاره ی دوم پیش از میلاد صنعت سفال چند رنگی که در شمال غربی ایران برای نخستین بار در «گوی تپه» آغاز شده بود، به سمت جنوب شرقی و بخش های مرکزی ایران به حرکت درآمد و در تپه ی «سگزآباد» مستقر شد. به این ترتیب، این فرهنگ مسیری را پیمود که پیش از آن فرهنگ یانیک پشت سر نهاده بود.
در این زمان یانیک تپه به یک گورستان تبدیل شده و «اشنو» و دره ی «سولدوز»، واقع در گوشه ی جنوب غربی دریاچه ی ارومیه و «دینخواه تپه» به تصرف فرهنگ سفال «خابور» در شمال میان دو رود درآمده بود. در این زمان، در منطقه ی لرستان فرهنگ گیان چهارم - سوم در کنار فرهنگ محلی تر گیان دوم ادامه یافت و سرانجام، در جنوب، در سرزمین فارس فرهنگ «قلعه شوگا» با دگرگونی هایی برجای ماند.
جنوب و غرب آذربایجان
فرهنگ دینخواه
حفریات باستان شناسی در تپه ی «حسنلو» و «دینخواه»، فرهنگی محلی را در حوالی جنوب غربی دریاچه ی ارومیه آشکار ساخت. سفال مردم، بیشتر زرد رنگ بود که بر اثر درجات متفاوت حرارت، از رنگ سرخ تا زرد متمایل به سبز متفاوت شده بود. این سفال، با چرخ شکل گرفته و تزیین آن به صورت نقاشی و نقش کنده بود.
شکل های متداول ظروف و فنجان ها و کوزه هایی با پایه ی حلقوی و گردنی کوتاه و قوس دار تشکیل می دادند. نقش مایه ها معمولا از خط های افقی به دور بدنه ی ظرف و یا از خطوطی افقی با مثلث های پر شده به هاشور بود. گاهی نیز در میان هر دو مثلث نقش یک جفت تبر، یا پرنده یا نقطه و دایره ی پره دار شبیه چرخ دیده می شود که در کل به طرح های تازه از سفال نوع خابور شباهت دارد که در «آشور» و «تل بیلا» و «کول تپه» و «تل براک» و «تل چگار بازار» به دست آمد و به 1900 تا 1200 پیش از میلاد تعلق دارد.
در این دوره در دینخواه تپه، دیوار خانه ها را از خشت های چهارگوش بزرگ، بر پی های سنگی ساخته و سپس، دسوارها را با اندودی از گل می پوشاندند.
با توجه با آزمایش های کربن 14 و مقایسه ی آثار مشابه از «تل العجول» در فلسطین و «تل نوزی» در کنار رود خابور در شمال میان دو رود و آثار به دست آمده از قبرس، برای این مرحله از دینخواه (دوره ی ششم در تپه ی حسنلو) تاریخی میان 1600 و 1450 پیش از میلاد پیشنهاد شده است.
جام حسنلو
فلات مرکزی
فرهنگ سگزآباد
روش سفال چند رنگی که از سفال کاپادوکیه گرفته شده بود، از راه شمال غربی ایران در پایان نیمه ی نخست هزاره ی دوم پیش از میلاد به شمال غرب فلات مرکزی ایران راه یافت و در محوطه ای به نام امروزی «تپه سگزآباد» سکنی گزید.
این تپه در حدود 60 کیلومتری جنوب قزوین و حدود 8 کیلومتری شمال دهکده ی سگزآباد واقع شده است. رنگ گل سفال چند رنگی این دوره کرم - نخودی است که سطح آن را پوشش داغداری به رنگ سرخ و پوشش دیگر به رنگ کرم در ناحیه ی شانه ی ظرف پوشانده و نقش مایه های هندسی به رنگ های قهوه ای و سیاه آن را تزیین نموده است. سطح ظروف را در درون و بیرون نقاشی کرده اند. تزیین بیرونی را معمولا زیگزاگ ها، لوزی های و مثلث ها تشکیل می دهند و سطح داخلی را شکل های گوناگون چلیپایی و شبیه به گردونه ی مهر تزیین می کنند. کاسه با لبه ی به تو برگشته و فنجان به یک دسته و کف صاف از شکل های متداول بود. در میان آنها کوزه های دو دسته ای و ظرف های سه پایه ای نیز دیده می شود.
برخی از طرح های زینتی سگزآباد شباهت به نقوش «گیان سوم» دارند، اما شیوه ی ساخت ظرف ها با سه پایه، تقلید کاملی از ظروف سه پایه ای «دینخواه» است.
از آنجا که سفال چندرنگی «سگزآباد» با سفال «دینخواه»، «گوی تپه C و D» و شاید «گیان دوم» ارتباط داشته است، برای این دوره از تپه ی سگزآباد تاریخی برابر 1350 تا 1600 پیش از میلاد در نظر گرفته اند.
سرزمین های مرکزی غرب ایران
فرهنگ دوره ی دوم گیان
دوره ی دوم گیان، از یک سو با توجه به شباهت ها سفالی با فرهنگ دینخواه که آن نیز به نوبه ی خود با فرهنگ سفال «خابور» در شمال میان دو رود نسبت داشت؛ و از سوی دیگر، با توجه به نوع مشخصی از کوزه های دهان گشاد نقش دار که به طور همزمان در گیان و شمال فلسطین ظاهر شد با سرزمین خود ارتباط داشته است.
ابتدا تصور می شد که دوره ی دوم گیان به صورت پدیده ی محلی دنباله ی دوره ی چهارم - سوم گیان می باشد، اما یافته ها و بررسی ها در منطقه ی لرستان نشان داد که فرهنگ دوره ی چهارم - سوم گیان با تغییراتی در فراسوی تپه ی گیان، در بیشتر نقاط لرستان تا عصر آهن دنباله یافته ولی در همان زمان این دوره در خود گیان به پایان آمده و دوره ی دوم جایگزین آن شده است. به عبارت دیگر، دوره ی دوم در تپه گیان، همزمان با دوره ی چهارم - سوم گیان در دیگر نقاط باستانی لرستان بوده است.
جنوب ایران
فرهنگ قلعه - شوگا
مدارک و شواهد به ثبت رسیده برای هزاره ی سوم پیش از میلاد در منطقه ی فارس و کرمان بسیار اندک است.
فرهنگ پایان هزاره ی سوم و آغاز هزاره ی دوم در فارس تنها از راه آثار به دست آمده از «قلعه» شناخته شده است. نظیر همین آثار، در میان آثار به دست آمده از گمانه های کوچکی در «تل شوگا» و «تل تیموران» نیز مشاهده شد.
یافته های سفالی از «تل قلعه»، خمیری به رنگ سرخ دارند که حاصل شیوه ی پخت سفال و درجه ی حرارت کوره بوده است. در آن سفال ها نقش مایه های تزیینی با رنگ های از قهوه ای تا سیاه کار شده است، این نقش مایه های را علاوه بر خطوط موج دار، ماهی هایی با بدن پوشیده از هاشورهای ضربدری و پرندگان شناور در آب تشکیل می دهند که از این نظر یادآور سفال «شوش D» و «گیان چهارم»اند.
کاسه های بزرگ با پایه ی گرد و لبه ی پَخ، کوزه های با بدن کروَی و گردنه کوتاه، شکل ها رایج در سه محل یعنی «تل قلعه»، «شوش» و «گیان» هستند.
همانند فرهنگی گیان چهارم - سوم، فرهنگ اصیل منطقه ی فارس نیز به ظاهر در طول هزاره ی دوم، پیوسته با دگرگشتی آرام از یک فرهنگ محلی به فرهنگ محلی دیگر، دنباله یافته است.
مرحله ی بعدی فرهنگ فارس را، فرهنگ «شوگا» به خود اختصاص داده است. آثار این فرهنگ از محوطه های باستانی «تل شوگا»، «تل قلعه»، «تل تیموران»، «تل کمین»، «تل دروازه» و همچنین هفت تپه ی دیگر به دست آمده است.
گل سفال این دوره به رنگ زرد متمایل به صورتی است و نقش مایه های آن با رنگ سرخ مایل به قهوه ای و قهوه ای مایل به سیاه، رنگ آمیزی شده اند.
شکل های متداول عبارتند از : جام ها استوانه ای، فنجان و کاسه های کروی.
پایان فرهنگ های عصر مفرغ (حدود 150 تا 1350 پ.م.)
با آغاز عصر آهن در شمال ایران، با رخدادهای فرهنگی تازه ی پیش آمده، زمینه برای ایجاد سسله های تاریخی مادها و هخامنشیان فراهم آمد. این دگرگونی ها باعث از میان رفتن تمامی فرهنگ های هزاره ی دوم پیش از میلاد شد.
مناطق مرکزی شمال ایران و تالش را، اقوامی با سفال خاکستری داغدار اشغال کردند که سلاح های خویش را بیشتر از مفرغ می ساختند. از ویژگی های این فرهنگ، شمشیرهای کوتاه مفرغی است که دنباله ی حفاظ قبضه ی آنها به شکل هلال بر انتهای تیغه منطبق شده بود. این اقوام گورستان های وسیعی داشتند و گورهای بزرگ خویش را از تخته سنگ های نتراشیده ی طبیعی می ساختند.
به عنوان مهمترین محوطه های باستانی این دوران، می توان از «مارلیک»، «خوروین»، «قبرستان الف سیلک» و شماری محوطه های کوچک تر در شمال بخش های مرکزی ایران نام برد. در شرق، محوطه های باستانی دشت گرگان که از حدود 1900 پیش از میلاد متروک مانده بودند، بار دیگر آباد شدند. این تجدید سکونت در غار «هوتو»(هاتو) با استفاده از تاریخ نگاری با استفاده از کربن 14 به حدود 1000 پیش از میلاد می رسد و در «یاریم تپه» به زمانی دقیق تر یعنی سال 986 (61±) پیش از میلاد تاریخگذاری شده است.
جام منقوش شوش
در غرب، تاریخ استقرار فرهنگ قوم سفال خاکستری در «گوی تپه B» دوره ی پنجم در «حسنلو» و «دینخواه تپه» در گورستان عصر آهن به حدود 1350 (50±) پیش از میلاد می رسد.
در جنوب نفوذ این اقوام تازه وارد در دوره ی نخست گیان در «بدهورا» و در تنگ «هماملان» آشکار گردید و اندکی پس از آن آثار عصر آهن در لرستان در «معیل بک»، «تپه گوران»، «کمترلان» اول و دوم، «چغاسبز»، «سرخ دم»(سرخ دُم)، «کوران بوزان»، «تنگ هماملان»، «درشت تبیر»، «تپه ورکبود»(وَر) و «تپه کل ولی»(کـَل وَلی) گزارش شده است.
در سرزمین فارس در جنوب ایران نیز، سنت سفال منقوش عصر مفرغ، ظاهرا با ورود سفال خاکستری داغدار که در «تل تیموران»(دوره A) گزارش شده است از میان رفت.
گسترش سریع سفال خاکستری و مفرغ کاری در سرار غربی فلات ایران، سه پرسش مهم را مطرح می سازد :
1. ماهیت و خواستگاه سنت های صنعتی که از راه سفالگری و فلزکاری ارایه شد.
2. عواملی که باعث گسترش ناگهانی این سنت ها شد.
3. تاریخ و زمانی که در طول آن فرایندهای مورد نظر آغاز گردید.
درباره ی خواستگاه های این سنت های صنعتی شاید بتوان گفت که با فرضیه ی مهاجرت اقوام آریایی و هند و اروپایی ارتباط مستقیم دارد.
درباره ی پرسش دوم یعنی عواملی مربوط به گسترش ناگهانی این سنت ها آن هم با توجه به پیدایش عوامل جدید فرهنگی و انتشار آن به همراه سفال خاکستری در مقیاس گسترده می توان گفت که دلیل آن ورود اقوام تازه وارد به مناطق شمالی فلات ایران یا نوعی جابجایی جمعیت در داخل ایران بوده است.
اقوامی که از بخش های مرکزی شمال ایران به سمت غرب و جنوب به حرکت درآمدند موجب از بین رفتن سفال چند رنگی در «گوی تپه»، «دینخواه تپه» و «حسنلو» و نیز فرهنگ های گیان چهارم - سوم و گیان دوم در لرستان و سنت های سفال منقوش در فارس شدند.
درباره ی تاریخ گسترش فرهنگ عصر آهن، نتیجه ی آزمایش های کربن 14 نشان می دهد که در شرق استقرار دگربار شهرهای باستانی میان سال های 1100 تا 900 پیش از میلاد بوده است.
در لرستان مقایسه ی سفال گیان چهرم - سوم و گیان دوم از یک سو و آزمایش های کربن 14 از حفریات تپه گوران از سوی دیگر نشان می دهد که گیان سوم - دوم تاریخی در حدود 1315 (124±) پیش از میلاد داشته است.
در شمال، میانگین تاریخ بدست آمده از راه آزمایش های کربن 14 (دوره ی پنجم حسنلو) برابر با 1350 (50±) پیش از میلاد است که از این نظر کمی کهن تر از پیدایش سفال خاکستری در شرق یا جنوب غربی است.
بر اساس مقایسه ی آثار بدست آمده از دیگر محوطه های باستانی با آثار حسنلو و به ویژه میان دو رود، تاریخ مشابهی (1350 (50±)) پیش از میلاد برای قبرستان شاهان در مارلیک و گورهای «املش» و «یانیک تپه» پیشنهاد شده است. بنابراین آغاز مهاجرت دارندگان سفال خاکستری به ایران که در شمال و شمال غربی ایران به وقوع پیوسته است برابر با (1350 (50±)) پیش از میلاد است.
آثار بدست آمده از قبرستان پادشاهان مارلیک که در زیبایی و هنر فلزکاری سرآمد همه ی آثار همزمان خویش است، اوج پیشرفت هنر اقوام تازه وارد را به نمایش می گذارد. آثاری که پایه و مقدمه ی کارهای هنری دوران تاریخی ماد و هخامنشیان بوده است.
بر گرفته از پایگاه پژوهشی آریابوم