سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مستان ِ عاشق

هر که به آنچه می داند عمل کند، خداوند دانش آنچه را نمی داند به او ارزانی می دارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

نگارش شده به دست: اهورا هخا

خدای درون
دوشنبه 88 اردیبهشت 28 12:2 عصر

به خشنودی دادار اورمزد

پیش گفتار

زندگی با گریه آغاز می یابد ، با چه به پایان می رسد ؟آیا در زمان زندگی به هنگام مرگ می اندیشید ؟ آیا تنها به خود می اندیشید ؟ شما از کدام دسته آدم ها هستید ؟ آدم هایی که بر دارایی ( ثروت ) خویش می اندوزند ، آدم هایی که شادی دروغین دارند ، آدم هایی که به هیچ چیز جز خود نمی اندیشیند ؛ به راستی تا کنون اندیشیده اید چگونه چشم به این جهان گشودید ؟ آیا اندیشیده اید چه نیرویی شما را راهنمایی کرد تا به این گام ( مرحله ) برسید ؟ اندیشیده اید که چگونه سختی ها را پشت سر گزاردید ؟

گام نخست - گذری بر زندگی

زندگی با گریه آغاز می شود ، اما آیا گریه نشانه اندوه است ؟ نشان چیست ؟ 
گریه در اوگ ( اوج ) شادی هم به دنبال آدم می آید ، گریه به آدم کمک می کند تا خشم را مهار کند تا خود را آرام کند تا خود را از اندوه خالی کند و بر خویش چیرگی ( تسلط ) یابد . اما تا کنون چه کسی اندیشیده که گریه در آغاز زندگی چه نقشی داشته است ؟ گریه در آغاز به آدم خوش آمد می گوید . خوش آمد گویی به دنیایی دیگر ، به دنیایی که از نو باید زندگی کند ؛ چون از دنیای پیش هیچ کس آگاه نیست ، کی می داند پیش از آمدن به این دنیا در درون شکم مادر چه بر او می گذشت ؟ شاید خیلی آموزش ها را دیده باشیم اما پس از آمدن به دنیای دیگر ، به دنیای روشن تر ، به دنیایی بزرگ آن ها را فراموش کرده باشیم چرا که در آغاز زبان گفتار نیاموخته ایم ، چرا که هنوز با زندگی خو نگرفته بودیم . اما می توان چنین داشت خوی آدم ( اخلاق ) پیش از آمدن به این دنیا به ما رسیده اما چگونه ؟ باز هم کسی نمی داند . زندگی آدم دارای فراز و نشیب است ، هر دم ( لحظه ) از زندگی آدم به روشی پیش می رود که گویی از پیش برنامه ریزی شده است ، در هنگام خشم یا در شادی ، کردار آدم از پیش برگزیده شده ، گویی که از پیش به ما گفته اند این جا باید این گونه رفتار کنید . زندگی مانند یک دومینو می باشد ، نخستین تکه را که انداختیم ، دیگر تکه ها پیش می روند و زندگی آدم را می سازند .
شاید بگویید برداشتی نا درست از زندگی دارم ، بگویید پس آزادی گزینش چیست ( عقل ) ؟ همان که میان ما و جانداران دوری انداخته . خرد ( عقل ) به آدم بسیار یاری می رساند . ولی اگر کمی بیشتر بیاندیشید خواهید دید که باز هم زندگی از نو آغاز می شود ( تکرار می شود ) ؛ خواهید دید که گمان می کنید از پیش می دانستید که به این گام خواهید رسید . گاهی هم پس از آن دم با کمی اندیشه خواهید دید که پیشتر ها این دم برایتان پیش آمده است .
من خود بار ها و بار ها با خود بر سر این جُستار ( بحث ) اندیشیده ام و باز هر چه به جلو تر پیش می روم گیج تر می شوم .
به تازگی به بودن یک نیرو پی بردم ، نیرویی که همیشه به یاری من آمده است ، نیرویی که در سخت ترین گام ها ( مراحل ) به من رهایی ( نجات ) داد . این نیرو چیست ؟

گام دوم - نیروی پیش برنده

این نیرو چیست ؟ به راستی چه چیزی به آدم می تواند تا به این اندازه یاری رساند ؟ باز پرسش ها آغاز شد : آیا تاکنون به بودن این نیرو پی برده اید ؟ آیا کارایی ( تاثیر ) این نیرو را سُهِش ( احساس ) کرده اید ؟
همه می دانیم که خدایی وجود دارد که ما را آفریده ، که زمین را آفریده ، که آسمان را آفریده ، که گیاهان و جانداران را آفریده و به ما تا کنون یاری بسیار رسانده ، اما آیا به یاری های پنهان او پی برده اید ؟
بی گمان بسیاری از ما به این چیز ها اندکی نمی اندیشیم و راه خود را همانگونه که است پیش می بریم . بدون دگرگونی ، بدون این که به دیدگاه دیگران ارج گذاریم ( به نظر دیگران احترام بگذاریم ) .
ولی به این شیوه زیستن زندگی نمی گویند چرا که مانند یک خودرو می ماند . زندگی باید با ترس همراه باشد و آدم همیشه بتواند با دلیری ( شجاعت ) بر ترس ها پیروز گردد . کسی که از انجام کاری بیم دارد بی گمان آدم نیست ، بی گمان زندگی نمی کند .
این گونه بیاندیشید که در اوگ ( اوج ) یک دشواری هستید و می خواهید بر آن پیروز شوید ، چه می کنید ؟ بی گمان با خود می اندیشید که چگونه می توانید بر این دشواری پیروز گردید ، که چه راهی را بر گزینید و با بکار گیری از چه روشی با آن پیکار کنید ؟
آیا تا کنون در این زمان از کسی یاری خواستید ؟ از همان که شما را آفریده ، همان آفریدگار که تا کنون کسی او را ندیده و هیچ چیز از آن نمی داند و همه چیز را به او پیوست می دهیم ( نسبت ) .
شده تا کنون از او چیزی را بخواهید و به آن نرسید ؟ 
حال است که همه می گویید آری ولی انگیزه ( دلیل ) آری گفتن شما چیست ؟ این جا است که باید باز گردیم به خود ، به درون خود و با خود به پیکار رویم .
همه می دانیم که اگر چیزی را از دیگران پنهان کنیم از خودمان پنهان نمی ماند ، شما به کسی که سخنتان را باور دارد چیزی می گویید و او شایِش ( امکان ) دارد که این سخن را بپذیرد ولی خود ما می دانیم که این سخن ما راست بود یا دروغ .
ما هم با خود دشمنی که نداریم ، پس می دانیم چیزی در میان ما و خدایمان پنهان نیست ، پس چرا درخواستی را از او داشته باشیم از روی نادانی و یا از روی کفر ؟ 
برای من بار ها پیش آمده است که از خدای خود چیزی را بخواهم و به آن برسم چون با او راستگو هستم ، چون کردار بد ندارم ، چون خرد پیشه می کنم و در جایی که می بینم نمی توانم کاری کنم و از دیدگاه من به دور است از او یاری می خواهم و تا کنون پیروز شده ام .
من خدا را در خود می بینم ، در منش مردم ( شخصیت افراد ) ، منش هر آدمی بازگو کننده میزان بینش او از خدای خود است . پس آدم نباید با خود دشمن باشد .
نیرویی است که ما را به جلو پیش می برد ، نیرویی که چیزی از آن نمی دانیم ، اگر آدمی باشیم که راه راست را برگزیده ایم پس از مرگ سربلندیم و اگر کسی باشیم که راه کژ را بر گزیده است ، پس از مرگ گرفتار رنجی دراز خواهیم شد .
در این گیتی ( جهان ) اگر درست بنگریم 2 نیروی بنیادی می بینیم که دیگر نیرو ها و کردار ها از این دو نیروی بنیادین سر چشمه می گیرند ، آن دو نیکی و بدی هستند که با هم پارادخش ( تضاد ) دارند . تمام نیرو ها و کردار ها از این دو سر چشمه می گیرند ، ما باید راه خود را بر گزینیم ، راست یا کژ ؟ در آن هنگام است که با گزینش راه درست از زندگی شاد خواهیم بود .
هنگامی که راه را بر گزیدیم باید با خرد پیش رویم ، و در هر گام از زندگی با اندیشیدن بر دشواری ها پیروز شویم ، باید پیش از هر کرداری به درستی روی آن بیاندیشیم و ببینیم که در کدام دسته از نیرو ها است ؟ خوبی یا بدی ؟ اگر با راه ما همخوانی داشت ، آن هنگام است که می توانیم با آن پیش رویم .
نیرو ، بر خاسته از آن چه در یاد ( ذهن ) ما می گذرد است ، آن چه که توانایی دارد در هر جا برود . بخشی از نیرو ها که مثبت و منفی هستند کارایی بسیاری بر زندگی ما دارند .

گام سوم - کارایی نیرو های مثبت و منفی

نیروها بر خاسته از یاد ما هستند ، ما هنگامی که به خود می گوییم زیبا شده ایم به خود نیروی مثبت داده و آن همراه با شادی است ، و هنگامی که در اوگ ( اوج ) یک بیماری هستیم و همه پزشکان ما را نا امید کرده اند به ما نیروی منفی می رسد که اگر به آن بی پروایی کنیم ( بی توجهی ) و به خود بگوییم ما می توانیم و یا این که به این جُستار ( بحث ) اندکی پروا نداشته باشیم و به خود بگوییم که تندرست هستیم نیرویی مثبت به خود داده ایم که ما را امید وار کرده و توانایی پیکار با بیماری را به ما داده است .
می شود چنین داشت که بخشی از زندگی ما را امید می سازد ، هنگامی که ما نا امید شویم به پایان زندگی می رسیم پس باید با باور داشتن خود ( اعتماد به نفس ) به خود نیروی مثبت بدهیم و به دشواری ها پشت کنیم .
پس بدین سان دیدیم که امید یکی از مهم ترین ویژگی های رسیدن به اوگ ( اوج ، تعالی ) است .

گام چهارم - بازگشت کردار آدم به خود در همین گیتی ( واکنش کردار )

کردار چیست ؟ کردار کارهای ( اعمال ) آدم است که می تواند نیک باشد یا بد . هر کرداری از هر گونه ای که باشد در همین گیتی ( جهان ) به آدم باز می گردد . اگر کسی باور پیدا کند به بازگشت کردار خود و در آن گمان راه ندهد همیشه پیروز است و نیاز ندارد که کوچکترین رایزنی ( مشاوره ای ) با دیگران داشته باشد . با آوردن یک نمونه به پیروز بودن این دسته از آدم ها پی خواهید برد :
گمان کنید که مرد یا زنی هستید ( پیش از گزینش همسر ) و می خواهید با یک نفر پیمان همسری بندید ، بی گمان هر سو ، خانواده ها به دنبال پژوهش آن سوی دیگر است ، حال این ماجرا ها به پایان رسید و دو نفر با هم پیمان زناشویی ( ازدواج ) را بستند . هر کدام خوب می دانند پیش از این که با هم آشنا شوند چه می کردند ، مرد می داند که آیا پیش از این با دختری دیگر پیوست ( رابطه ) داشته است یا خیر و همین گونه زن هم می داند ؛ می دانید که اگر هر دو نفر راست کردار باشند و پیش از زناشویی با هیچ آدم دیگری پیوست نداشته باشند ، در زندگی 2 نفره پیروز هستند و اگر مرد و زن پیش از زناشویی با آدمی دیگر پیوست داشته اند پس از زمانی دیدگاه شان به یکدیگر دگرگون می شود و گمان ها آغاز می شود و زندگی شان از هم می پاشد .
اکنون خود را در همه گام های ( مراحل ) زندگی این گونه رُست ( رشد ) دهید و ببینید که آیا پیروز می شوید یا خیر ، به بیانی دیگر پیش از هر کنشی به واکنش آن بیاندیشید ، اگر با آدمی پیوست دارید و در آینده می خواهید همسر برگزینید باید بدانید که همسرتان هم پیش از زناشویی با شما با آدمی پیوست داشته است پس خود که آزادی گزینش دارید یک راه را بر گزینید .
کردار ها هستند که در پایان زندگی باز به دنبال آدم می آیند و باری دیگر به او نشان می دهند که چه کسی بوده است .

گام پنجم - مرگ 

کردار ها هستند که در پایان زندگی به دنبال آدم می آیند ، چگونه ؟ اگر آدمی خوب بوده باشیم و کردارمان در این گیتی نیک بوده باشد در هنگام مرگ به آسانی خواهیم مرد ولی اگر آدمی بد کردار باشیم باید بدانیم مرگ گریبان گیرمان خواهد شد و همه نیرو ها دست به دست هم می دهند و نمی گذارند که آسایش به هنگام مرگ به دنبالمان بیاید .
ما نمی دانیم پس از مرگ به کجا می رویم ، چه بر سرمان می آید و ... ؛ گفته ها بر این است که نیک کرداران به بهشت و بد کرداران به دوزخ می روند و در آن جا ماندگار هستند . در جایی دگر آمده است که نیک کاران به بهشت می روند و بد کاران هم زمانی در دوزخ می مانند و پس از آن که سزای کردارشان را دیدند به نیک کرداران می پیوندند و زندگی ای ماندگار را پایه ریزی می کنند . ما باید به خرد خود پیش رویم ، کسی پس از مرگ به ما نگفته چه بر سرش آمده و ما هم هیچ پیوستگی با آن دنیا نداریم پس چه باید کرد ؟
شاید پس از مرگ روان آدم به آفریننده باز گردد و در دنیایی دیگر و شاید مدرن تر باز همین روان به گونه نوزادی در آید و آغاز به زندگی کند و هیچ چیز را از گذشته خود به یاد نیاورد . باز هم نمی دانیم .
پس باید راه راستی را بر گزینیم ، در این راه بیم را از خود برانیم و نا امیدی ها را در هم شکنیم .

برداشت ( نتیجه )

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است . اگر ما راه راستی را بر گزینیم تا پایان زندگی پیروز خواهیم بود و زندگی سرشار از شادی خواهیم داشت . زندگی را دو نیروی پارادخش ( تضاد ) هم می سازند و هر دم را یکی از آن ها می سازد ، هر کردار ، هر گفتار و ... ، با آزادی گزینشی که داریم می توانیم یکی را از میان نیکی و بدی بر گزینیم و به همین گونه ادامه دهیم ، راه زندگی ( هدف ) هم یاری بسیار به ما در برگزیدن میان این دو نیرو می رساند . نباید به خود نا امیدی راه دهیم چرا که به ما نیرویی منفی می دهد و مایه ( باعث ) این است که باور به خود ( اعتماد به نفس ) را از دست دهیم و شکست خوریم . باید به بازگشت کردارمان در همین گیتی باور داشته باشیم چرا که دنیا آیینه کردارمان است و آینده را کردار کنونی ما می سازد .

* بیمی از زندگی نداشته باشیم 
* شاد زیستن را به دیگران بیاموزیم
* با این همه دانش باز هم از راه ( هدف ) زندگی هیچ نمیدانیم 



کسی که سوگند می خورد به سخن یا کردار خود گمان ( شک ) دارد ؛ پس همیشه راستگو باشید و دیگران را راستگو بشمارید و از سوگند یاد کردن بپرهیزید .



دیدگاه های شما()


جدول همه یادداشت های این تار نگار
سپاس
www.mastaan.ir
نشانی جدید تارنگار
سیرسور
جشن دیگان شاد باد
شب یلدا شاد باد
پیشگویی های زرتشت از آینده ایران
فرتور خودم
بک گراند بیزینس
بک گراند اندیشه نیک
خدای درون
اوستا بخش دوم
اوستا بخش نخست
دین زرتشت
زرتشت
[همه عناوین(105)][عناوین آرشیوشده]

mastaneashegh.parsiblog.comMaso'ud Kazemi, 09112775116 - 09371275689 مزرعه طلایى گرگان - شهرک امام - 3353248 - 09111750694 - فروش کالای کشاورزی و ابزار وابسته

زیبا و خواندنی

ضرب المثل

پاسداری از زبان پارسی

دیدگاه شما ؟

تارنمای مســــتانی

آگاه سازی

نو اندیشى - دیدگاه آقای کبیر یکی از نو اندیشان ایرانی

گاه شمار

پنج شنبه 103 آذر 8

از آغاز: 393476 بازدید

امروز: 14 بازدید

روز پیش: 8 بازدید

فهرست

[خـانه]

[ RSS ]

[ Atom ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

شناختن من

مستان ِ عاشق
اهورا هخا
تارنگار مستان

آرم خودم

مستان ِ عاشق

بود و نبود

یــــاهـو

آرم دوستان


















لینک دوستان

یادداشتهای من
مذهب عشق
هادی حامد رحمت
تک پیکسل (سرویس تبلیغات پیکسلی رایگان)
فرهنگ سرای پارسی
مستان ِ عاشق
پری ناز دختر شمالی
بیا تو بندر
اَمُــــــــردادگان

بایگانی

تاریخ و تمدن[31] . زرتشت[14] . تصاویر[9] . از همه جا[9] . موزیک و ویدئو[8] . گاه شمار[6] . گردشگری[6] . جشن ها[4] . مذهبی[3] . تلفن همراه[3] . زمینه میز کار[2] . اتومبیل[2] . دین و سیاست[2] . لطیفه[2] . لینک بلاگ . زمینه میز کار . طبیعت بی زبان . بازی ها . پزشکی . نوشته های خودم .

بایگانی

مطالب پیشین

اشتراک

 

نگارشگر پایه تارنگار

www.parsiblog.com
نوشته های خودم - مستان ِ عاشق
گزینش برای رویه خانگى